16 اسفند 94
سلام نی نی جون
خوبی جگر گوشه؟ میوه ی دلم؟ آرامش قلبم؟
خوش میگذره توو دل مامان؟
نی نی دیگه روزای آخرو میگذرونیم. کم کم به لحظه ی دیدار نزدیک میشیم وجودم.
هفته ی پیش که رفتم سونوگرافی خدا رو شکر حالت خوب بود. کلی بزرگ شده بودی بند دلم. ولی باز هم نتونستم کل صورت قشنگتو ببینم. آخه نیم رخ بودی و حسابی توو دلم لم داده بودی.
دست و پای کوچولو و چشمای بسته ی قشنگ و خلاصه همه جاتو حسابی دیدم. ووووی... آخه تو چرا اینقدر عشقی؟
جون دلم! هنوز نچرخیدی و حالت بریچ داری. البته خانوم دکتر مهربون گفت اشکالی نداره و اگه نچرخی مامان سزارین اجباری می شه. خدا کنه تو سالم باشی و راحت بدنیا بیایی. روش اومدنت خیلی فرقی نمی کنه. هرچند خودم طبیعی رو بیشتر دوست داشتم. اما مهم اومدن توئه. سالم اومدن تو.
جوجه ی من!
یکم وزنت پایینه. البته خانوم دکتر گفت اشکالی نداره. تو توو هفته ی 35 دو کیلو و سیصد گرم بودی که باید 2.800 باشی. ولی دکتر می گه وزنت خوبه. و مهم اینه که تو سالم و خوبی.
مامانم!
این دفعه که برم پیشش تاریخ اومدنِ تو رو بهم می گه. خدا کنه زودتر از اونی که باید بدنیا نیایی. هرچند از وقتی خدا عمرتو بنویسه میای و من شاکرم.
نی نی جون!
این روزا حسابی تووی دلم وول میخوری . یه جا خودتو سفت نگه می داری و یه ور دل من قلمبه می زنه بیرون.
حسابی هم سکسکه میکنی که خدا رو شکر نشونه ی سلامت شش و ریه هاته.
دلبرکم!
خدا رو شکر که خوبی. دختر خوشگل و ناز و دوست داشتنیه ما.
دوستت دارم
هندونه ی شیرینه 36 هفته ایه ما